نشسته ام به امیدی که شاه زیبایی بیاید از ره و برهاندم ز تنهایی
تمام هفته به امید شنبه ای آزاد کنیسه ها و من و جام زرد صهبایی
مسیح مریم یکشنبه ها به ناقوست بیا که خسته ام از انتظار ترسایی
دوشنبه ها همه مستند شاعران گویی که رودکی بسراید به سبک نیمایی
سه شنبه ها من و این جام از تهی لبریز و چارشنبه که هستم به اوج شیدایی
دلم گرفته ازین پنجشنبه های غریب بگو که می رسد آن جمعه ای که می آیی
با تو از درد راه می گویم
از شب سرد راه میگویم
ازسواری که میرسدفردا
خسته ازگرد راه میگویم
منهم این راه رفته ام اینک
از رهاورد راه می گویم
زین سپس داستان دزدماه
با جوانمرد راه می گویم
رفته ام پابپای راهی سخت
با تو از درد راه می گویم
ای بر لب آیینه تبسم برگرد بر ساحل رودها ترنم برگرد
ای راز شگفت خلقت آدم هان سوگند به آیه های گندم برگرد
ای غربت کاظمین و تندیس نجف اسطوره ی توس و قصه ی قم برگرد
گفتند غروب جمعه ای می آیی ای روشنی دیده ی مردم برگرد
آب از سرمان گذشت اما بکنیم بر خاک کف پات تیمم برگرد
یک سفره غزل نذر تو کردم مولا انعام سه بار بی تکلم برگرد
خشکید زلال آشنایی دل شد دریای سیاه پر تلاطم برگرد
مهدیانه
بیا یک شب از دامن سوره ها برایم بخوان راز اسطوره ها
غمم آیه آیه تلاوت کنم بمویم برایت شبی سوره ها
تو شهری ترین کدخدای دهی به آبادیم بر ز ده کوره ها
به حلوای لعلت که صبرم نماند من و مانده در حسرت غوره ها
کویر دلم را بباران نمی دلم را سپردم به دلشوره ها
بخوان سامری چشم من! این سمر برایم بخوان راز اسطوره ها