نشسته ام به امیدی که شاه زیبایی بیاید از ره و برهاندم ز تنهایی
تمام هفته به امید شنبه ای آزاد کنیسه ها و من و جام زرد صهبایی
مسیح مریم یکشنبه ها به ناقوست بیا که خسته ام از انتظار ترسایی
دوشنبه ها همه مستند شاعران گویی که رودکی بسراید به سبک نیمایی
سه شنبه ها من و این جام از تهی لبریز و چارشنبه که هستم به اوج شیدایی
دلم گرفته ازین پنجشنبه های غریب بگو که می رسد آن جمعه ای که می آیی
دلم از سایه خود هم نترسید وفا کرد و وفا کرد و جفا دید
میان خون خود غلتید و جان داد ولی از قاتل خود هم نرنجید
الهی بشکند دست نگاهت مرا در سایه مردم نمی دید
دلم را می تکانم باز باران غرور جنگل و احساس خورشید
من و پیمانه و شهریور و تب و پیمانی که باید کرد تجدید
حراج فصل و من باران فروشم بیایید این طرف بازار تردید